نشریه فواد

کانون فرهنگی هنری شیفتگان امام (ره)

نشریه فواد

کانون فرهنگی هنری شیفتگان امام (ره)

نشریه شماره۱ «مرداد ۸۷»

خلاصه مطالب نشریه شماره ۱                                    

  • سخن دانشمندان
  • دانستنی ها
  • حرفهای خنده دار
  • حکایت
  • دعای قبل از ازدواج
  • جوکهای غضنفر
  • توصیه های یک عارف
  • دعای باران
  • صبر و بردباری
  • شهریار
  • و چندین مطلب متنوع و خواندنی دیگر در ادامه مطلب...

.

« ادامه مطلب »

 

 

         سخن دانشمندان

  • لازم نیست گوش کنید، فقط منتظر شوید. حتی لازم نیست منتظر شوید، فقط بیاموزید آرام و ساکن و تنها باشید. جهان آزادانه خود را به شما پیشکش خواهد کرد تا نقاب از چهره‌اش بردارید انتخاب دیگری ندارد؛ مسرور به پای شما در خواهد غلطید . (فرانتس کافکا)
  • اینکه بعضی ها می ترسند یا افسرده می شوند به این علت است که آنان سر رشته امور را از دست داده اند مسئولیت احساس شان بابت احساس بدی که دارند مسئولیت را از سر خود باز می کنند چون برای شان راحت تر است که دیگران را مسئول زندگی خود بدانند تا بگویند: باعث بروز چنین احساساتی خودم هستم.  (وین دایر)
  • احمق ها از گذشته حرف می زنند ، دیوانه ها از آینده و عقلا از حال . (ناپلئون بناپارت)
  • هنگام گسست و بریدن از همه چیز ،می توانی بسیاری از نداشته ها را در آغوش کشی . (اورود بزرگ)
  • مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند . (پاتریک هانری)
  • هر جدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز . (شو پنهاور)


                   کشتار  سربرنیتسا



کشتار یا نسل کشی سربرنیتسا به قتل حدود 8000 نفر از ساکنان بوسنیایی شهر مسلمان نشین سربرنیتسا(در بوسنی و هرزگوین امروزی) توسط ارتش جمهوری صربستان گفته می شود..

این کشتار بعد از جنگ جهانی دوم، بزرگترین نسل کشی در اروپا به شمار می آید.

این کشتار بی رحمانه 20تیر 1374 به مدت یک هفته ادامه داشت.

در سال 1372 شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه 819 ، سربرنیتسا را منطقه امن اعلام کرد. قتل عام سربرنیتسا که از سوی سازمان ملل متحد به عنوان منطقه ای امن اعلام شده بود، انتقادی جدی را به این سازمان و ریاست وقت آن (کوفی عنان) وارد ساخت.

صربها اندکی پیش از پایان جنگ بوسنی ، سربستان را محاصره کردند ، و از 20 تیر ماه 1374 طی کمتر از دو هفته 8000 نفر را قتل عام کردند.

400 سرباز مسلح هلندی صلح بان که برای ایجاد امنیت در این منطقه مستقر بودند ، ، در جریان کشتار واکنشی نشان ندادند و به تماشا نشستند .

رادووان کاراجیچ رییس جمهور سابق صربستان و راتکوملادیج فرمانده ارتش سابق صربستان ، عاملین اصلی این جنایت شناخته شدند.

دادگاه جنایت جنگی سازمان ملل متحد در 20 تیر 1375 حکم دستگیری این دو را به اتهام جنایت جنگی و قوم کشی صادر کرد

تهیه کننده: مسعود عبد الحسینی


 

   شهید چمران

ای خدا،من باید از نظر علم از همه برتر باشم ، تا مبادا دشمنان، مرا از این را طعنه زنند . باید به آن سنگ دلان که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد.باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم.

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


   نام بردن قائم (عج) و برخاستن مردم

در مورد اینکه چرا وقتی کلمه قائم بر زبان جاری می شود ، مردم بلند می شوند و دست بر سر می گذارند باید گفت : این رفتار در بین تمام شیعیان معمول بوده و هست . نقل شده که امام رضا (ع) در یکی از مجالس خراسان حضور داشتند، کلمه

قائم گفته شده،پس ایستادند و دست مبارکشان رابر سرنهادندوفرمودند:اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه این عمل درعصرامام صادق (ع) نیز معمول بوده و خدمت آنجناب عرض شد که علت چیست که در مورد ذکرنام قائم باید قیام کرد؟درجواب فرمودند: که صاحب الامر را غیبتی است بسیار طولانی و از کثرت لطف و محبتی که به دوستانش دارد هرکس وی را به لقب قائم یاد کند(که این لقب منتصب در ارتباط با دولت او و اظهار تاثیری از عزت اوست) آنجناب هم نظر لطفی به او خواهد کرد . چون در این حال مورد توجه امام واقع می شود ، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و تعجیل در فرجش را از خدا بخواهد .

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


             دانستنی ها ...

  • وقتی که به شدت عطسه می کنید، ممکن است یک دنده شما بشکند و اگرعطسه خود را نگه دارید، ممکن است یک رگ خونی در سر یا گردن شما پاره شود و بمیرید (خدانکنه!). سرعت آبی که از دهان موقع عطسه کردن خارج می شود،حدود 120 کیلومتر برساعت است.
  • طولانی ترین دوره پادشاهی مربوط به یکی از پادشاهان مصر است که 2300 سال پیش زندگی می کرده که او از نوزادی تاج گذاری کرده و 94 سال پادشاه بوده است.
  • می گویند: سقرا گفته : یونانی ها دروغ گو هستند . ولی خود سقراط یک یونانی است، پس دروغ می گوید که یونانی ها دروغ گواند . پس یونانی ها راستگو هستند ، سقراط هم یک یونانی است پس راستگو است . پس راست می گوید که یونانی ها دروغ گو اند ..... پس کی راست می گه ، کی دورغ ؟!

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


  حرفهای خنده دار !!!

روضه خون

دزدی به منزل روضه خوان رفت ، وقتی همه چیز را جمع کرد ، گفت : یا علی (ع) و بارها را بر پشت خود سوار کرد ، روضه خوان بلند شد و گفت : من یک یا حسین (ع) گفته ام و اینها را جمع کرده و خریده ام . تو با گفتن یک یا علی (ع) می خواهی همه را ببری !

شخصی نزد ابن سیرین رفته وگفت: خواب دیدم که لولو می خورم و بعد بالا می آورم؟ او گفت معلوم می شود که مقداری قرآن را حفظ کرده ای و سپس آن مقدار از یادت رفته است .

 

 


درویش و ده

درویشی به در دهی رسید جمعی کدخدایان را دید آن جا نشسته. گفت: مرا چیزی دهید وگرنه به خدا با این ده همان کار کنم که با ده دیگر کردم

ایشان بترسیدند. گفتند : مبادا که ساحری باشد که از او خرابی به ده ما برسد. آن چه خواست بدادند. بعد از آن پرسیدند که : با آن ده چه کردی؟ گفت : آن جا چیزی خواستم ندادند به این ده آمدم ; اگر شما نیز چیزی نمی دادید این ده را رها می کردم و به دهی دیگر می رفتم!

 

 

 

 

از پدری پرسیدند آیا .... ( جالبه )


از پدری پرسیدند آیا درست است که می گویند: زمانی فرا خواهد رسید که پسرها بزرگ تر از پدرشان خواهند شد؟

گفت: اتفاقا این موضوع سخت ذهن مرا به خود مشغول داشته است. البته کاری به استعداد و نبوغشان ندارم. منظور من سن و سال آن هاست!

پرسیدند: به چه دلیل؟

گفت:"به این دلیل که برایتان شرح خواهم داد:

وقتی 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد. یعنی 30 برابر او سن داشتم.

وقتی 2 ساله شد من 32 سال داشتم . یعنی 16 برابر او سن داشتم.

وقتی 3 ساله شد من 33 سال داشتم. یعنی 11 برابر او سن داشتم.

وقتی 5 ساله شد من 35 سال داشتم. یعنی 7 برابر او سن داشتم..

وقتی 10 ساله شد من 40 سال داشتم. یعنی 4 برابر او سن داشتم.

وقتی 15 ساله شد من 45 سال داشتم. یعنی 3 برابر او سن داشتم.

وقتی 30 ساله شد من 60 سال داشتم. یعنی فقط 2 برابر او سن داشتم.

می‌ترسم اگر به همین منوال پیش برود او به زودی از من جلو بزند و بشود پدر من و من هم بشوم پسر او!

 



دعای قبل از ازدواج

دعای دختر مجرد:اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا وارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا.

دعای پسر مجرد: اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمت.

 

 

 


غضنفر...


_غضنفر داره رادیو گوش میده .... مسیر خیابان طالقانی به امام حسین بسته است ..... خوب.....حالا چرا قسم می خوری؟؟؟

_دوتا غضنفر تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم.

_غضنفر تاکسی سمند می خره سه تا مسافر سوار می کنه. اولی به مقصد می رسه می گه نگه دار ترکه می پرسه سمند داری؟ می گه نه می گه پس بشین. دومی به مقصد می رسه می گه نگه دار می پرسه سمند داری؟ می گه نه. می گه پس بشین. سومی می گه من سمند دارم، نگه دار. ترکه می گه پس بگو ترمزش کدومه؟

_10سال پیش 10 تا غضنفر قایم موشک بازی می کردن 3 تاشون هنوز پیدا نشدن !!!

_غضنفر میره توی مانور شرکت می کنه. از هواپیما می پره پایین ولی چترش باز نمی شه. می گه خدا رحم کرد مانوره!

_به غضنفر میگن تور را تعریف کن؟

میگه: تور مجموعه سوراخهایی هستند که با طناف به هم وصل شده‌اند !!!

 


اصفهانی...

_میدونی یه اصفهانی رو چه جوری شکنجه میدن ؟

می بندنش به تیر چراغ برق , بعدش میگن کوچه بغلی شام میدن .

_اصفهانیه موز میخوره , پوستشو میزاره لای دفترچه خاطراتش!

_به اصفهانیه میگن تا حالا موز خوردی؟

میگه نه ولی داداشم یکبار تو مهمونی دیده!!!

 

 

یه نکته جالب :


تا حالا دقت کردین اسم هر چی چیز خوبه اسم زنه: نرگس خانم . خورشید خانم....

اما هر چی اسم بده مرد هست: آقا دزده . آقا گاوه . آقا خره ......

تهیه کننده: غلامرضا آزادی



خسیس...

۱. دو نفر اصفهانی وعده گذاشتند در رودخانه سرشان را زیر آب ببرند.اولی گفت هر کس سرش را زوتر بالا آورد دیگری را شام مهمان کند.متاسفانه هر دوی آنها خفه شدند.

۲. یک اصفهانی خانه اش آتش گرفت برای هزینه کمتر sms زد به آتش نشانی و گفت خانه ام آتش گرفته است.

تهیه کننده: حسین میرزا امیری


 
عیدی امام زمان (عج)

بچه های سپاه و ارتش جلسه داشتند ، اختلاف بود که در منطقه شرهانی پیکر شهید داریم یانه ؟ قرار شد بچه های لشکر 14 امام حسین (ع) یک هفته بطور آزمایشی ارتفاعات 178 – 175 منطقه عملیاتی محرم ( شرهانی ) را تفحص کنند و در صورتی که شهید پیدا نشد ، ادامه دهند .

شش روز بود کار می کردیم آن هم دور از چشم عراقی ها . آخرین روز مصادف با نیمه شعبان . شهید غلامی شب را مشغول راز و نیاز بود به آقا عرض کرده بود اگر مالیاقت پیدا کردن شهدا را نداریم ، اشکال ندارد ، اما ما را شما دعوت کرده اید ، نمی خواهید عیدی ما را بدهید ؟

روز عید تا ظهر خبری نشد . گلبوته ، شقایق وحشی چشمه شهید غلامی را گرفت . خواست گل را بچیند ، ریشه شقایق ، سجده گاه شهید بود . جمجه شهید پیدا شد و آرام آرام بدن از زیر خاک آمد بیرون . روی کارت شناسایی اش نوشته شده بود ، مهدی منتظر القایم .

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


پیامبر و مامون

شخصی در زمان مامون ( لعنت الله علیهم ) ادعای پیامبری کرده و گفت من موسی (ع) من عمران هستم ، مامون گفت : معجزات را نشان بده و عصایت را بیانداز . او گفت : موسی در برابر فرعون که ادعای خدایی کرده بود ، عصایش را انداخت ، حالا توهم ادعای خدایی کن تا من عصایم را بیاندازم .

تهیه کننده: غلامرضا آزادی



توصیه های یک عارف

اگر این دوکار را انجام دهید خیلی پیشروی کرده اید :

یکی اینکه نماز را اول وقت بخوانید ، دیگر اینکه دروغ نگویید . و آن وقت اگر این کارها را کردید ، فهم شما هم عوض می شود . یعنی درک دیگری پیدا می کنید الان شما می توانید این مطالب را از ما قبول کنید ولی وقتی خودتان به آن رسیدید ، قبول می کنید .

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


حکایت دعای باران

جمعی برای طلب باران به بیابان می رفتند و عده زیادی از کودکان دبستانی را نیز با خود می بردند.. ظریفی پرسید: این کودکان را به کجا می برید؟ او را گفتند: برای دعا کردن؛ چون دعای اطفال مستجاب می گردد. ظریف گفت: ای بابا، اگر دعای کودکان مستجاب می شد، الآن نباید یک معلم روی زمین زنده می ماند.

 


حکایت سقف خانه

شخصی خانه ای به کرایه گرفته بود. چوب های سقف آن بسیار صدا می کرد. صاحب خانه را خبر دادند تا مگر مرمتش کنند. او پاسخ گفت: چوب های سقف ذکر خداوند می کنند. گفت: نیک است اما می ترسم که این ذکر به سجود بینجامد!

 

 

 

حکایت دزد و صاحب خانه

دزدی به خانه ای رفت. چیزهایی یافت آنها را بست و در گوشه ای گذاشت و به اتاق های دیگر رفت. در این هنگام صاحب خانه بیدار شد وبسته را برداشت و مخفی کرد. دزد برگشت و بسته را نیافت. رو به صاحب خانه کرد و گفت: حالا خودت انصاف بده دزد منم یا تو!


حکایت دانشمند و نامه

فاضلی به یکی از دوستان صاحب راز خود نامه می نوشت. شخصی پهلوی او نشسته بود و به گوشه ی چشم نوشته ی او را می خواند. بر وی دشوار آمد بنوشت: اگر در پهلوی من دزدی ننشته بودی و نوشته مرا نمی خواندی همه اسرار خود را بنوشتمی.

آن شخص گفت والله مولانا من نامه تو را نمی خواندم. گفت: ای نادان پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه است!

تهیه کننده: غلامرضا آزادی


                  صبر و بردباری

او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیامبر اسلام ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای امام علی {ع}تعیین کرده بود و کرارا آنرا گوشزد می کرد و مسلمانان رابه آن توصیه می فرمود عاصبانه تکیه زدند وحق او را ضایع ساختند . برکرسی هوسها نشستند و خود را جانشین وخلیفه پیامبر خواندند. وامیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کرد و رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد .

زینب دراین دوران – حوادث را به دقت پیگیری می کرد وبر بینش و آگاهی های خود می آفزود .

هوا پرستی و دنیا طلبی بسیاری را می دید و دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز می داد و شاهد

کینه توزی های ابوسفیان های و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر- لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می زدند ودر باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.

زینب همه ی این دشمنی ها را می دید و عظمت صبر پدر را در می یافت. هم او که فرمود:

<<صبرت و فی العین قدی و فی الحق شجا>> شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان را گلویش را گرفته است.

زینب از صبر او الهام می گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آمو خت که چگونه باید تمام مشکلات و رنج های راه خدا را تحمل کرد- محرومیت ها را پذیرا شد ومصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.

تهیه کننده: حسین میرزا امیری


                          درسوگ پدر...


سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت راستی- در محراب عبادت می داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب {س} –همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که که خود را بالین پدر رساند و فرق شکافته اش را نظاره کرد.

زینب بانویی هست حدود سی و پنج ساله وسرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است ؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد- بیانگر عمق مصیبتی است که که بر جان زینب وارد شده است. حادثه ای که دل سنگ را آب می کند و دوستان حضرت را بی تاب – معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.

شهادت امیرالمومنین و جدایی زینب از پدر بسیارسخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه الزهرا دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر –آرام بخش روح و جان داغ دیده او بود.

اما اکنون باید از این کانون محبت دل بر گیرد و دردفراق پدر را بر درد های پدرش بیفزاید. واو که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد-جز صبر بر نمی گزیند.

 

تهیه کننده: حسین میرزا امیری

 


       شهریار



آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا                          بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار فرزند حاج میر آقا خشکنابی که

خود از اهل ادب بود در تبریز چشم به جهان گشود .شهریار متقارن انقلاب مشروطیت وبین

سالهای (1285-1283)در روستای خشکناب نزدیک بخش قره چمن متولد گردید.

کریم الطبع وبا ایمان بود وی در سال 1313 در قم به درود حیات گفت.

محمد حسین تحصیل را درمکتب خانه قریه زادگاهش با گلستان سعدی –نصاب قرآن و حافظ

آغاز کرد و نخستین مربی او مادرش و سپس مرحوم امیر خیزی بود .

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دارا لفنون تهران به پایان رساند. در سال 1303 شمسی

وارد مدرسه طب شد تا آخرین سال پزشکی رابا هر مشتقی که داشت سپری کرد و در

بیمارستان دوره انترنی را می گذراند که به سبب پیشنهادی عاطفی و عشقی از ادامه تحصیل

منصرف شد و کمی قبل از اخذ مدرک دکتری –پزشکی را رها کرد و به خدمات دولتی پرداخت.

به قول خود شهریار این شکست –و ناکامی عشق – موهبت الهی بود که از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی می رسید . در اوایل جوانی و آغاز شاعری – بهجت و پس از سال 1300 که به تهران رفت <<شیوا>> تخلص می کرد ولی به انگیزه ارادت قلبی و ایمانی که از همان کودکی به خواجه ی شیراز داشت –برای یافتن تخلص بهتری وضو گرفت نیت کرد و دوباره از دیوان حافظ تفعل زد که هر دو بار کلمه شهریار آمد و چه تناسبی داشت با غریبی او و نیت تقاضای تخلص از خواجه:

غم غریبی و محنت چو بر نمی تابم روم به شهر خود و شهریار خود باشم

دام عمر اوز ملک او بخواه زلطف حق حافظ که چرخ این سکه دولت به نام شهریار زدند

هرچند خود نیتی درویشانه کرده بود و تخلصی <<خاکسارانه>> می خواست ولی به احترام حافظ تخلص شهریار را پذیرفت شهریارشاعری مومن و مسلمان بود.

خصوصیات بارز او رقت قلب و حساسیت بسیار بالا –فروتنی و درویشی که مسلک همیشگی وی بود

مهمان دوستی و مهمان نوازی –اخلاص و صمیمیت خوب با دوستان واقعی علاقه مفرط به تمامی

هنرها به خصوص شعر –موسیقی-و خوشنویسی بود .او خط نسخ و تستعلیق وزیبا خط تحریر را خوب می نوشت در جوانی سه تار می زد آن طور نیکو می نواخت که اشک استاد ابوالحسن صبا را جاری می کرد و برای ساز خود می سرود.

نالد به حال زار من امشب سه تار من                        این مایه ی تسلی شبهای تار من


پس از مدتی برای همیشه سه تار را هم کنار گذاشت خاطرات کودکی و نوجوانی شهریاربیشتر در منظومه های حیدر بابا شاهکار کم نظیر ترکی هدیان دل مومیایی و افسانه شب مندرج است وبا خواندن انها میتوان دورنمای کودکی و نوجوانی او را کم و بیش مجسم کرد.تلخ ترین خاطره زندگی شهریار مرگ مادر است که در تاریخ 31تیر ماه 1333اتفاق افتاده و شاهکار خوب و به یاد ماندنی ای وای مادرم یادگاران دوران است مادرش نیز همچون پدر در قم دفن شد .از سال 1310تا 1314در اراه ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد.در نیشابور به خدمت نقاش بزرگ کمال الملک رسید وان مثنوی زیبا و معروف را برای وی سرود .در مشهد نیز همدم و معاصر استاد فرخ خراسانی –گلشن ازادی –نوید و از دیگر شاعران گران مایه ان خطه پربرکت بود در سال 1315شمسی به تهران منتقل شد و مدتی در شهرداری و پیشه و هنر سپس در بانک کشاورزی به کار پرداخت .چند سالی در عوالم درویشی سیر کرد.سرانجام به زادگاه اصلی خود تبریز بازگشت و تا زمان بازنشستگی در بانک کشاورزی تبریز خدمت کرد عاقبت پس از 83سال زندگی شاعرانه پربار و با افتخار روح این شاعر بزرگ در 27شهریور ماه 1367به ملکوت اعلی پیوست و جسمش در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان ان دیار ارجمند است به خاک سپرده شد به مناسبت اولین سالگرد درگذشت او وزارت پست وتلگراف در سری تمبرهای ایرانی تصویر شهریار و مقبره الشعراتبریز را به همراه شعر معروف <<علی ای همای رحمت تو چه ایتی خدا را>>به خط شکسته نستعلیق انتشار داد همچنین کتاب یادنامه شهریار به خط خوشنویسان اصفهان و مجموعه مفصل دیگری بنام سوگنامه و یاد واژه فارسی و ترکی شهریار از سوی کتاب فروشی ارگ تبریز منتشر گردید .



شهریار هرچند به شاعری غزلسرا شهرت یافته و این خود حقیقتی است انکارناپذر ولی او مرکب اندیشه شاعرانه خود را در میدانهای مختلف شعری به جولان در اورده و تا سرزمینهای دوردست و ناشناخته احساس و تخیل تاخته و شاهکارهای جاودانه با تصاویری زیبا و تاثیری گیرا و ژرف پدیده اورده است که هر کدام در تاریخ ادبیات این مرز وبوم ثبت شده وماندنی است از قصیده و قطعه ومثنوی ورباعی گرفته تا منظومه هاو حتی قالبهای تازه و نو و به اصطلاح نیمایی اثاری دلپذیر و لطیف و استوار به وجود اورده است که همواره بر تارک ادب معاصر میدرخشد وغزل که محور سخن ماست وپایه واساس این دفترپراز سوزوشیفتگی حال مخصوص ولبریز از وجد وشور است عشق وشیدایی دوران جوانی شورو حال عاشقانه رقت احساسات سخنان اتشین مضامین بکرولطیف وسوختگی ویژه ای که ذاتی اوست بیشتر در غزلیاتش متجلی است.

غزل شهریار مشهور خاص و عام است .و برخی از ابیاتش بصورت امثال سایره درامده وبرزبانها جاری بر دلها نقش و همواره زبان دل وبیان حال عشاق دلسوخته بوده هست .هر چند برخی ازمحققان متاخر تقسیم بندی

سبکهای شعر فارسی رااز دیدگاه متقدمین به شیوه های خراسانی –عراقی-هندی صحیح نمی دانند و هنوز کتابی جامع و منطقی درباره ی سبکهای شعر فارسی تدوین نشده است و با این وصف و طبق معمول می توان گفت که سبک شعری فارسی تدوین نشده است و با این وصف و طبق معمول می توان گفت که سبک شعری شهریاردر اشعار کلاسیک –عراقی یا سعدی به ویژه شیوه حافظ است . گهگاه برخی از ابیات غزلهایش از لطافت –باریک اندیشی –تشبیه-استعاره و ارسال مثلهای سبک هندی چاشنی می گیرد.

اینها همه صورت ظاهری کار اوست ودر باطن سبک شهریار مخصوص به خود اوست و سخنش سخن دل است واز عمق جان وروح بسیار حساس و پر شور او مایه می گیرد.بیشتر مضامین و تابلو های توصیفی و قطعات تازه-خلق-ابداع و ابتکار خود شاعر است نه تکراری و کلیشه ای چرا که او :<<عاریت از کسی نپذیرفته است .>>-آنچه دلش گفت بگو گفته است در پاره ای از اشعارش گاهی کلمات –ترکیبات و اصطلاحات مرد م کوچه و بازار را آگاهانه در شعر می آورد و منظور اصلی او از این هنرنمایی و پیوند عمیق تر با مردم و نیز بردن شعر به میان توده های عظیم افراد عادی در بعدی وسیع تر است ودر این راه هرچند برخی از ادبا به او خرده می گیرند –موفق است.

تهیه کننده: سید محسن بنی طبا


ویرایش و انتشار توسط : علی حمیدی (مدیریت پایگاه اینترنتی نشریه فواد)

 
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد چهارشنبه 13 شهریور 1387 ساعت 06:09 ق.ظ

خیلی خوبه فقط اگه میشه اسم نشریه را تغییر بدید
به جای فواد بگذارید ضریح

با تشکر

البته نظر شما محترمه ولی ما این اسم رو همینطوری انتخاب نکردیم و نشریه فؤاد از سالها پیش وجود داشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد